فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآَيَاتِهِ أُولَئِكَ يَنَالُهُمْ نَصِيبُهُمْ مِنَ الْكِتَابِ حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ (37 )
با خود فكر مى كنم كه چه كسى ستمكارتر از همه است؟ چه كسى بيش از همه ظلم مى كند؟
تو پاسخ اين سؤال را اين گونه مى دهى: كسى كه سخن دروغ به تو نسبت بدهد و دين تو را به بازى بگيرد، او از همه ستمكارتر است. كسى كه مردم را فريب بدهد و سخنى را كه تو نگفته اى به نام تو به آنان بگويد، ظلم بزرگى كرده است زيرا سبب انحراف آنان شده است. كسانى كه فريب او را مى خورند و سخن او را مى پذيرند، به گمراهى مى افتند.
همچنين كسى كه حقّ را بشناسد امّا باز هم آن را انكار كند، ستمكارترين مردم است، كسى كه مى داند قرآن، سخن توست، امّا باز هم آن را دروغ بشمارد، به خود ظلم كرده است.
من نبايد انتظار داشته باشم كه وقتى يك نفر قرآن را دروغ شمرد يا در دين بدعتى ايجاد كرد، زود و سريع به عذاب گرفتار شود، اين قانون توست كه به همه فرصت مى دهى، دنيا، محّل امتحان و آزمايش انسان ها مى باشد.
مدّت عمر هر انسانى مشخّص است، حال او كافر باشد يا مؤمن، عمر خود را سپرى مى كند و از نعمت هاى تو استفاده مى كند. تو هرگز به خاطر كفر، نعمت هاى اين دنيا را از كسى دريغ نمى كنى، به همه روزى مى دهى.
تو انسان را آفريدى و او را به اين دنيا آوردى و راه رستگارى را به او نشان دادى، به او اختيار دادى تا خودش راهش را انتخاب كند. كسى كه بُت ها را مى پرستد، تو او را به حال خود رها مى كنى تا زمانى كه زمان مرگ او فرا برسد، وقتى مرگ او فرا رسيد، فرشتگان خود را نزد او مى فرستى تا جان او را بگيرند، در آن لحظه، پرده ها از جلوى چشم او كنار مى رود و او آتش جهنّم را با چشم خود مى بيند، صداى ناله و فرياد كافران را مى شنود كه چگونه در آتش مى سوزند !
در آن لحظه جان دادن فرشتگان به او مى گويند: آن بُت هايى را كه به جاى خدا مى پرستيدى، چه شدند؟ آن ها كجايند؟ چرا به يارى تو نمى آيند؟
او در آن لحظه اى كه مرگ را جلوى چشم خود مى بيند مى گويد: نمى دانم آن بُت ها چه شدند، آن ها همه از من دور شدند و نمى توانند به من سودى برسانند !
كسى كه راه گمراهى برگزيد در آن لحظه سخت جان دادن، خود را تنها مى يابد و اعتراف مى كند كه كافر بوده است، آن لحظه او آرزو مى كند كه اى كاش به تو و پيامبران تو ايمان مى آورد، امّا ديگر پشيمانى او هيچ سودى ندارد، زيرا ديگر خيلى دير شده است.
* * *