کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    اَعراف : آيه ۱۳۷ - ۱۳۳

      اَعراف : آيه ۱۳۷ - ۱۳۳


    فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آَيَات مُفَصَّلَات فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِينَ (133 ) وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قَالُوا يَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَلَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرَائِيلَ (134 ) فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلَى أَجَل هُمْ بَالِغُوهُ إِذَا هُمْ يَنْكُثُونَ (135 ) فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآَيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ (136 ) وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الاَْرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوايَعْرِشُونَ (137 )
    فرعون دستور داد تا ياران موسى(عليه السلام)را دستگير كرده و به زندان بيندازند، موسى(عليه السلام)نزد فرعون رفت تا از او بخواهد ياران او را آزاد كند تا آنان را از مصر به فلسطين ببرد، امّا فرعون به سخن او گوش نكرد، از اين رو تو در آن سال، طوفان را بر آنان نازل كردى و خانه هاى آنان را ويران كردى. آنان مجبور شدند كه از شهر بيرون بروند و در بيابان ها در خيمه ها زندگى كنند.
    فرعون به موسى(عليه السلام)گفت: اى موسى ! از خداى خود بخواه تا طوفان را از ما بردارد تا من ياران تو را آزاد كنم و تو آن ها را به فلسطين ببرى.
    موسى(عليه السلام)دعا كرد و طوفان برطرف شد، امّا فرعون به عهد خود وفا نكرد.
    پس از مدّتى ملخ ها را بر آنان مسلّط كردى، آن ملخ ها همه محصولات آن ها را از بين بردند و بيم قحطى مى رفت، فرعون بار ديگر از موسى(عليه السلام)خواست تا دعا كند اين بلا از آنان رفع شود و در عوض او ياران موسى(عليه السلام)را آزاد مى كند. موسى(عليه السلام)دعا كرد و اين بلا هم رفع شد، امّا او باز به وعده خود وفا نكرد.
    بلاى بعدى، هجوم قورباغه ها بود، زندگى آنان پر از قورباغه شد كه از در و ديوار و لباس هاى آنان بالا مى رفتند، بعد از آن بلاى آفت گياهى (شِپش) بود كه به گياهان آنان ضربه زد و نيز بر سر و صورت آنان مى چسبيد و زندگى آنان را مختل مى كرد.
    بلاى بعدى اين بود كه آب هاى آنان، تبديل به خون شد، وقتى آنان مى خواستند آبى بياشامند، فوراً آن آب، تبديل به خون مى شد. آنان وقتى به اين بلاها گرفتار مى شدند از موسى مى خواستند كه دعا كند بلاها برطرف شوند و در عوض آنان، به او ايمان مى آورند و ياران موسى را آزاد مى كنند، امّا وقتى بلا برطرف مى شد به پيمان خود وفا نمى كردند.
    موسى(عليه السلام)به آنان مى گفت كه اگر ايمان نياورند، بلاى ديگرى خواهد آمد، ولى آنان پس از رفع بلا، همه چيز را فراموش مى كردند و به كفر خود ادامه مى دادند، تو آنان را به اين بلاها گرفتار ساختى شايد توبه كنند و دست از سركشى بردارند، امّا آنان قومى تبهكار بودند و عهد و پيمان خود را مى شكستند.

    * * *


    سرانجام، اين همه پيمان شكنى پشت سرهم و سركشى، باعث نازل شدن عذاب تو بر آنان شد.
    چند سال گذشت، يك شب تو به موسى(عليه السلام)فرمان دادى كه بنى اسرائيل را به سوى بيت المقدس حركت بدهد، موسى(عليه السلام)فرمان تو را اطاعت كرد، فرعون از اين ماجرا باخبر شد و با سپاه بسيارى در پشت سر آنان حركت كرد تا آنان را به قتل برساند.
    موسى با ياران خود به رود نيل رسيدند، تو از موسى خواستى عصاى خود را به آب بزند، وقتى موسى(عليه السلام)اين كار را كرد، رود نيل شكافته شد، موسى(عليه السلام)و يارانش از آن عبور كردند.
    فرعون از پشت سر رسيد، نگاه كرد كه رود نيل شكافته شده است، همراه با سپاهش وارد شكاف آب شد، وقتى آخرين نفر سپاه او وارد آب شد، به دستور تو، رود نيل به حالت اوّلش بازگشت و همه آن ها در آب غرق شدند، فرعون و سپاه او، معجزات و نشانه هاى تو را دروغ مى شمردند و از آن غافل بودند.

    * * *


    بعد از نابود شدن فرعون و سپاه او، شرق و غرب سرزمين شام و مصر را به ياران موسى(عليه السلام)دادى، تو به آنان وعده داده بودى كه آنان را از دست فرعون نجات دهى، آنان ساليان سال به دست فرعون ضعيف و ناتوان نگاه داشته شده بودند و سرانجام با چشم خود وعده تو را ديدند.
    براى آنان بركت و نعمت هاى فراوانى فرو فرستادى و به پاس صبر و پايدارى آنان، وعده تو محقّق شد و تو كاخ هاى سر به فلك كشيده فرعون و ياران او را در هم كوبيدى و ويران كردى، تو هر آنچه فرعون و قومش، ساخته و برافراشته بودند را نابود ساختى.
    در آن شب، فرعون و سپاهيان او در آب غرق شدند، گروهى هم كه در مصر باقى مانده بودند، هيچ قدرتى نداشتند، همه كاخ ها و ساختمان هاى آنان را ويران كردى تا ديگر نتوانند قدرت را در دست بگيرند. اين گونه بود كه براى هميشه دست آنان از قدرت كوتاه شد.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۷۶: از كتاب تفسير باران، جلد سوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن