کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    مائِده: آيه ۸۹ - ۸۷

      مائِده: آيه ۸۹ - ۸۷


    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ (87 ) وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ (88 ) لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الاَْيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَة فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّام ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آَيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (89 )
    برايم از مسيحيانى سخن گفتى كه زاهد شده بودند، كسانى كه دنيا را ترك كرده بودند، اين زهد آنان سبب شد تا نجات پيدا كنند و نداى تو را اجابت كنند و راه سعادت را برگزينند.
    من با خود فكر مى كنم كه خوب است من هم مانند آنان زندگى كنم، از شهر و جامعه خويش جدا شوم و به گوشه اى خارج از شهر پناه ببرم و تو را عبادت كنم.
    چقدر خوب مى شد كه من هم "رهبانيّت" را انتخاب مى كردم ! "رهبانيّت" يعنى من "راهب" بشوم، از جامعه جدا بشوم و به خلوتى پناه ببرم و مشغول عبادت شوم. اين طورى من از همه دغدغه ها به دور مى ماندم.
    اين چيزى است كه به ذهن من رسيده است، امّا تو به من هشدار مى دهى، اين سخن توست: "اى كسانى كه به من ايمان آورده ايد، آنچه من بر شما حلال كرده ام، بر خود حرام نكنيد، از اندازه و حدّى كه براى شما بيان كرده ام، تجاوز نكنيد كه من كسانى را كه از حدّ تجاوز كنند، دوست نمى دارم، از غذاهاى پاك و حلالى كه روزى شما كرده ام، بخوريد و از نافرمانى من پرهيز كنيد".
    تو در اين آيه، زهد واقعى را براى من معنا مى كنى، مسيحيانى كه تو از آنان تعريف كردى، پيرو دين عيسى(عليه السلام)بودند، آنان تا زمانى كه مسيحى بودند، به دين خود عمل مى كردند، در دين مسيح، رهبانيّت شيوه اى براى رسيدن به تو بيان شده بود، تو صفاىِ دل آنان را، دل نبستن آنان به دنيا تعريف كردى، من بايد از آنان ياد بگيرم كه عشق به دنيا، همه چيز من نشود.
    امروز ديگر، اسلام دين توست، اسلام، كامل ترين و آخرين دين آسمانى است، شيوه زندگى من بايد برگرفته از قرآن تو باشد. تو دوست ندارى من رهبانيّت را انتخاب كنم.

    * * *


    مجلس زنانه بود، همسر ابن مظعون كنار همسر پيامبر نشسته بود، همسر پيامبر نگاهى به او كرد، خيلى تعجّب كرد. به راستى چرا همسر ابن مظعون به خود رسيدگى نمى كند، مگر يك زن مسلمان، وظيفه ندارد خودش را براى شوهرش زينت كند؟ همسر پيامبر رو به او كرد و گفت:
    ــ چرا به خودت نمى رسى؟ چرا در وظيفه ات كوتاهى مى كنى؟
    ــ براى چه كسى آرايش كنم و به خود برسم؟
    ــ معلوم است، براى شوهرت.
    ــ چه حرف ها مى زنى ! شوهر من مدّتى است كه مرا ترك كرده است و به رهبانيّت رو آورده است. او مدّتى قبل قسم خورد كه هرگز رابطه جنسى نداشته باشد.
    ــ ابن مظعون چنين قسمى خورده است؟
    ــ آرى، او با دو دوست ديگرش تصميم گرفته اند تا از لذّت هاى حلال دنيا هم دورى كنند. يكى از آنان قسم خورده است كه هرگز شب ها نخوابد، ديگرى عهد كرده است تا آخر عمر، هر روز، روزه بگيرد، شوهر من تصميم گرفته است كه زندگى زناشويى را رها كند.
    ــ من اين ماجرا را به پيامبر خبر مى دهم.

    * * *


    خبر رسيد كه پيامبر از همه مسلمانان خواسته است تا به مسجد بيايند، وقتى همه در مسجد جمع شدند، او رو به مسلمانان كرد و چنين فرمود: "چرا عدّه اى از شما حلال خدا را بر خود حرام كرده اند؟ من پيامبر شما هستم، اين شيوه زندگى من است، هر كس از شيوه من پيروى نكند، از من نيست، من قسمتى از شب را مى خوابم، همه روزها را هم روزه نمى گيرم، زندگى زناشويى دارم. چه كسى به شما گفته است كه رهبانيّت پيشه كنيد و ترك دنيا نماييد، اين كارها در آيين و دين من نيست".
    همه به سخنان پيامبر گوش دادند، آن ها فهميدند كه اسلام، دينى است كه جمع بين دنيا و آخرت كرده است، مسلمان واقعى كسى است كه به اندازه نياز طبيعى خود به دنيا توجّه دارد و هرگز از آن غافل نمى شود.
    در اين هنگام آن سه نفر از جا بلند شدند و گفتند: اى پيامبر ! ما قسم خورده ايم. اكنون بايد چه كنيم؟
    اينجا بود كه تو آيه بعدى را بر پيامبر خود نازل كردى.

    * * *


    اگر سوگندى بر زبان جارى كنيد كه به آن توجّه قلبى نداشته ايد، كفّاره ندارد و مخالفت با آن گناه نيست. سوگندى كه بر زبان مى آوريد ولى قصد واقعى بر آن نداريد، سوگندى بيهوده است و هيچ اثرى ندارد.
    ولى اگر از روى توجّه و با قصد، سوگندى ياد كرديد، اثر دارد و اگر خواستيد به آن عمل نكنيد بايد كفّاره بدهيد. كفّاره اين گونه سوگندها، يكى از سه مورد زير است:
    1 - به ده فقير، غذا بدهيد، آن غذا بايد همانند غذايى باشد كه به طور معمول به خانواده خود مى دهيد.
    2 - به ده فقير، لباس بدهيد.
    3 - يك برده را آزاد كنيد.
    البتّه اگر كسى توانايى انجام هيچ كدام از اين سه مورد را نداشت، بايد سه روز، پشت سر هم، روزه بگيرد.

    * * *


    سه نفر تصميم مى گيرند تا كفّاره قسم خود را پرداخت كنند و به زندگى عادى خود بازگردند، آنان مى خواستند تا با آن كار خود، رضايت تو را كسب كنند، امّا اكنون فهميدند كه رضايت تو در پيروى از شيوه اى است كه پيامبر بيان كرده است، اگر ما بخواهيم به سعادت و رستگارى و كمال برسيم، بايد از شيوه زندگى پيامبر پيروى كنيم. اين گونه است كه در اين ماجرا، حكم سوگند و كفّاره آن بيان مى شود و وظيفه ما است كه در مقابل تو شكرگزار باشيم.[68]

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳۸: از كتاب تفسير باران، جلد سوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن